منتشر شده در روزنامه شهرآرا ( روزنامه شهر آرا-پنج شنبه 17 بهمن 92-صفحه 11 )
شنگولانه – داستانک
کله صبح:
آقای شنگولیان :
خانوم من دارم می رم سر کار .یادت باشه رفتی خرید واسه زن سرایدار هم خرید کنی ! پا به ماهه ! اوضاع شوهرشم که …
(تق ) صدای بسته شدن در خانه همسایه
آقای شنگولیان : بَه سلام آقای اخمو زاده خان.صبح عالی انگار شده باقالی
آقای اخمو خان زاده : سلام همسایه ! آقا چی میشه فامیل ما رو درست صدا کنید.من اخمو خان زاده هستم
آقای شنگولیان : خب بابا ! جناب خان اخمو زادگان ! چرا سر صبحی اینقدر ناراحتی ؟ نکنه یارانتو زیاد کردن ؟
آقای اخمو خان زاده : نه آقا ! این خانوما فکر می کنن ما اقایون سر گنج نشستیم بس که سفارش و هزینه و فاکتور می ذارن رو دستمون !!
آقای شنگولیان : البته من نمی دونم تو خونه شما چی شده . ولی بعضی خانوما فکر می کنن با علی بابا ازدواج کردن و منتظر صندوقای طلا و قالیچه پرنده هستن ! اما غافل از اینکه شوهر بدبختشون اینجوری آخرش می شه یکی از چهل دزد بغداد ! خدارو شکر خانوم ماکه خیلی دمش گرمه واقع گراست و به آسمون جل بودن من کاملا واقفه
در همین لحظه دو همسایه به دم در رسیدند …
آقای اخو خان زاده:آقا اون طرف خیابونو نگاه کن ! بازم این پسره فال فروش گدا داره میاد سمتمون ! من سریع برم.خدانگهدارتون همسایه
آقای شنگولیان : این پسر گدا نیست آقا ! داره کار می کنه و پول در میاره ! مثل من و شما!به سلامت.
بیا اینجا آقا پسر دسته گل! یه فال بده ببینم!به به ببین حافظ خان چه وصف حالی می کنه از این ملت :
بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ….پیاله گیر و کرم ورز والضمان علی
دم ظهر
آقای شنگولیان :سلام خانی جون …درو نبند منم بیام تو…بابا بازم که دمغی! چت شده اینبار؟کشتی باقالیات تو گمرک گیر کرده ؟
آقای اخمو…:آقا چقدر از دست این مردم بکشم؟از دست این شهرداری و عوارضیاش باید بکشم.از دست همسرم باید بکشم.از دست خانواده همسرم هم که همیشه می کشم.ای بابا چی بگم همسایه
آقای شنگولیان : اوه اوه ! آقا شما مصرفت خیلی بالاست.اینجور که شما می کشی کم کم باید جوب دم در خونه رو واست آماده کنیم.حالا تو که میکشی لااقل جنس بنجل نکش ! جنس خوب بکش
آقای اخمو…:شما همکه دلتون خوشه اصلا واسه چی شما همیشه خوشید ؟ این عوارضا!مشکلای کار! هیچی ناراحتتون نمی کنه؟
آقای شنگولیان : اولا درسته واسم عین پول زور دادن می مونه ! ولی خب به هر حال شهرداری بنده خدا هم داره زحمت می کشه دیگه ! مشکلای دیگه هم واسه منم هست ! اما من به اونا به شکل مسأله نگاه می کنم که بتونم حلشون کنم
تازه تنها هم نیستم ! اینهمه رفیق ! تازه خدا هم خیلی اوقات یه تقلبی بهمون می رسونه
عزت زیاد
آقای شنگولیان وارد خانه شد و در رو بست : سلام اهل خونه … به به چه بوی خوبی از آشپزخونه میاد
( تق) صدای بسته شدن در خونه آقای اخمو خان زاده
نویسنده: مازیار شاهسون پور