زنم طلاقم داده ! می خوام خودمو نفله کنم !

قاضی : بگو جَوون . چی شده ؟

جَوون : آقای قاضی من اومدم از دولت و همه مسئولین این ور آبی و اونور آبی و کسایی که هنوز مسئول نشدن شکایت کنم ! می خوام همشونو بکشم پای میز محاکمه !

قاضی : آخه چرا ؟! مشکلت چیه ؟ در حقت بی عدالتی شده ؟

جَوون : آخ زدید به هدف آقای قاضی ! من یه زن داشتم که خیلی هم دوسش داشتم ! زنم فقط یکم ایراد داشت و اونم اینکه اصلا راز نگهدار نبود و اصلا به فکر ابروی من نبود !هروقت میگرفتمش زیر بار کتک پا می شد می رفت خونه باباش اینا و بعد داداشای قلچماقش حسابی کتکم می زدن ! آخرش به زور ازم طلاق گرفت آقای قاضی ! من دیگه طاقت ندارم ! نمی تونم نبودشو تحمل کنم ! از وقتی رفته همش دارم غذای بیرون می خورم و مجبور شدم یه کیسه بوکس بخرم !

قاضی : پسرم علت شکایتت این بود؟! حالا با مسئولا چیکار داری تو ؟

جَوون : آقای قاضی آخه مسئولایی که نتونن زنای یه کشورو مطیع و حرف گوش کن و راز دار بار بیارن ، چطور می خوان کشورداری کنن ؟ اصلا آقای قاضی اگه زن من برنگرده به خودم ترقه وصل می کنم و می رم بالا برج میلاد تا ایران از وسط بترکه !!!

 مسئولین رسیدگی کنند !!!!!

این مطلب رو دی ماه 1392 نوشته بودم، اما گفتم حیفه از وبلاگ قدیمیم وارد سایت نشه. 

کاش بعد 6 سال، لازم نبود دیگه این مطلب رو بذارم و مشکلات مشابه در زمینه خانواده ریشه کن شده بود

 

نویسنده نوشته: مازیار شاهسون

من مازیار هستم، نه میتونم بگم مهندسم، نه میتونم بگم نویسندم و نه هیچ خصیصه دیگه ای که برای معرفی خودمون معمولا به کار می بریم، من سعی میکنم از مهارتهایی که به دست میارم، برای انجام کارهایی که به نظرم خارق العاده و مفید هستن استفاده کنم، حتی اگر خیلی کوچیک باشن... ارادتمند

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *